پسر امام سید علی

حاشا که بسیجی میدان را خالی کند

پسر امام سید علی

حاشا که بسیجی میدان را خالی کند

حب الزهرا اجننی
××××××××××
پرسید ز من رفیق باتجربه ای
ای برلب تو ز دوست هر زمزمه ای،
محبوب تو کیست؟
بی تأمل گفتم:
سیّد علی حسینی خامنه ای

۳ مطلب در مهر ۱۳۹۲ ثبت شده است

 خانم کارگر که مادر، خواهر، فرزند و همسر شهید است،‌ می‌گوید: درد من خیلی کوچک‌تر از آن بود که بر حضرت زینب(س) در کربلا گذشت.

یکی می گفت هیچ دردی بالاتر از غریبی نیست. بالاتر از تنهایی... اما گاهی تنهایی هم کارد می شود و می رسد به استخوانت. حالا که از تنهایی حرف می زنم، فکرم می دود سمت بانویی که چند روز پیش ملاقات کردم. یکی از آن سوژه های ناب برای تهیه گزارش بود. آدمی که روزگار او را بدجور تنها کرده بود. جنگ تحمیلی همه مردهای زندگی اش را گرفته بود تا تنها با زندگی بجنگد. او جنگیده بود تا نگذارد زندگی خاکش کند...می گفتند هم فرزند شهید است هم خواهر دو شهید. البته فقط این هم نبود همسر و یک فرزندش را هم تقدیم میهن کرده بود. یک زن که 5 شهید را با دستان خودش به خاک سپرده و به تنهایی 6 فرزند دیگرش را بزرگ کرده است تا همه آن ها امروز به سهم خودشان آدم های موثری باشند برای جامعه...

***


حاجیه خانم «مریم کارگر یزدی» در را که به رویمان می گشاید می گوید هر کجا که راحت هستید بنشینید و ما جایی  روبه روی تصویر کوچکِ شهدای این خانواده را انتخاب می کنیم. او قبل از هر چیز تاکید می کند: هر چه می خواهید بنویسید فقط کاری نکنید ریا شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۲ ، ۰۰:۰۵

چندتا سرباز مهمات آوردند و مشغول خالی کردن تریلی بودن.

بسیجی لاغر اندامی می آید طرفشان و خسته نباشیدی می گوید و مشغول می شود .

ظهر است و کار تمام شده سرباز ها دنبال فرمانده اند تا رسید را امضا کند بسیجی عرقش را پاک می کند و رسید را امضا می کند .


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۲ ، ۱۸:۲۴


پشت خاکریز نشسته بودیم و رفت و آمد عراقی ها رو زیر نظر داشتیم

آنقدر نزدیک بودیم که حتی با هم حرف هم نمیزدیم و حرف هامون رو با اشاره به هم میفهموندیم

محمد تقی اشاره کرد نماز مغرب شده.

با اشاره گفتم برمیگردیم مقر بعد نماز میخونیم.

آهسته گفت معلوم نیست برگردیم.

دیدم به طرف قبله شد و نکبیره الاحرام گفت .

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۲ ، ۰۰:۴۰